دادو

دادو

دادو

دادو

پنج دقیقه برای رفتن


پنج دقیقه برای رفتن هری صدای خنده اش را در بیرون شنید. او امیدوار بود که سقف در حال سقوط باشد، اگرچه ممکن است گرمتر باشد. چهار دقیقه برای رفتن شاید خانه در Privet Drive خیلی پر از نامه های زمانی که آنها برگشت.


سه دقیقه برای رفتن. دریا، دریچه ای به سختی به سنگ رسیده است؟ و (دو دقیقه برای رفتن) سر و صدای خنده دار چطور بود؟ چه سنگی فرو می ریزد به دریا؟


یک دقیقه برای رفتن و ارتفاع. سی ثانیه ... بیست ... نه ... شاید او دادل را بیدار کند، فقط آن را آزار دهد - سه ... دو ... یک ...


BOOM.


کل هیکل لرزید و هری نشست و به سمت در خانه نگاه کرد. کسی بیرون بود، ضربه زدن به داخل.






نگهدارنده کلید





BOOM. آنها دوباره زدند دادلی بیدار شد.


او گفت: "کمان توپ؟" او گفت: احمقانه است.


ورنون اسکیدین به اتاق رفت. هی دستش را در دستش نگه داشت - حالا می دانستم آنچه در بسته ی طولانی و نازکی بود که با آنها آورده بود.


"چه کسی آنجا است؟" فریاد زد: "من به شما هشدار می دهم - من مسلح هستم!"


استراحت وجود داشت سپس -


سر و صدا!


درب با نیرویی برخورد کرد که به آن ضربه زد.


غول یک مرد ایستاده در درب. چهره اش چه تقریبا به طور کامل تماس توسط یک مدت طولانی، یال کرک شده از مو و یک وحشی، ریش درهم پنهان است، اما شما می تواند باعث از چشمان او، glinting مانند سوسک سیاه و سفید تحت هر مو.


غول پیکر خود را به کلاه فشار داد، سرش را به سقف گذاشته بود. او خم شد، درب را برداشت و به راحتی به قابش نصب کرد. سر و صدا طوفان در خارج کمی کاهش یافت. او تبدیل به همه آنها را نگاه کرد.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.