-
معرف فرهنگ اجتماعی
جمعه 27 اردیبهشت 1398 12:38
قطعا فرهنگ غذایی یک کشور معرف فرهنگ اجتماعی آن جامعه است سلیمیان در این مورد معتقد است: تمام دستورات غذایی این کتاب مبنای واحدی دارد. در واقع آشپزی هر ملت گویای فرهنگ و اصالت آن جامعه است. آشپزی به نوعی معرف طرز تفکر یک ملت است و ما در ترجمه فارسی کتاب کلمه به کلمه کتاب را با یکدیگر به نگارش درآوردیم. نگارش و ترجمه...
-
غذای یک سرآشپز ماهر کشورتان را بچشید
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1398 11:06
تصور کنید موقعتی برایتان پیش آید که باید هر روز غذای یک سرآشپز ماهر کشورتان را بچشید و مزه کنید؛ قطعا برای کسانی که غذا برایشان معنای متفاوتتری دارند و علاقه زیادی هم به انواع غذاها دارند موقعیت دوستداشتنی و جذابی خواهد بود. نقش آنجلیکا روسی در تدوین این کتاب این بوده است که هر روز یک پاستا، یا پیتزا یا دیگر غذاهای...
-
تراز منفی قیمت کتاب صنعت نشر را ورشکسته میکند
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1398 09:02
تراز منفی قیمت کتاب صنعت نشر را ورشکسته میکند وی همچنین با اشاره به مشکلات کلان صنعت نشر و گرانیها گفت: باید بپذیریم که صنعت نشر، یک صنعت ورشکسته است؛ چنانچه میبینیم در بدترین حالت قیمت کتاب سه برابر میشود اما اگر رشد قیمت در تولید کتاب را بررسی کنید، افزایش قیمت کتاب به این اندازه نیست. وی توضیح داد: هزینه...
-
دانلود کتاب افزایش سرعت نوازندگی و درام نوازی راک
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1398 09:01
دانلود کتاب افزایش سرعت نوازندگی و درام نوازی راک توضیحات بیشتر و دانلود
-
دانلود نگاهی به سبک های لاتین و کاریبین
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1398 09:00
دانلود نگاهی به سبک های لاتین و کاریبین توضیحات بیشتر و دانلود
-
دانلود کتاب آموزش درام ست
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1398 08:58
دانلود کتاب آموزش درام ست توضیحات بیشتر و دانلود
-
دانلود آموزش پیدا کردن راه کنترل روی دست در تکنیک های درامز نوازی
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1398 08:58
دانلود آموزش پیدا کردن راه کنترل روی دست در تکنیک های درامز نوازی توضیحات بیشتر و دانلود
-
دانلود کتاب فهم تکنیک های درام نوازی بنیادین
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1398 08:51
دانلود کتاب فهم تکنیک های درام نوازی بنیادین توضیحات بیشتر و دانلود
-
دانلود چگونه ریتم های مقدماتی درامز را بدون استیک (چوب درام) یا با آن بنوازید
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1398 08:50
دانلود چگونه ریتم های مقدماتی درامز را بدون استیک (چوب درام) یا با آن بنوازید توضیحات بیشتر و دانلود
-
کتاب فراگیری و یادگیری درامز
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1398 08:50
دانلود کتاب فراگیری و یادگیری درامز توضیحات بیشتر و دانلود
-
عمو الجی
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1398 06:59
سیموس گفت: "من نیم و نیم هستم." "من پدر و مگله. مامان به او گفت او یک جادوگر بود پس از اینکه ازدواج کردند. کمی شوخی تند و زننده برای او. " دیگران خندیدند رون گفت: "در مورد تو، نویل؟" نیل، گفت: "خب، گرگ من من را به ارمغان آورد و او یک جادوگر است،" اما خانواده فکر کردند که من برای...
-
کتاب خون بد: اسرار و دروغ در راه اندازی دره سیلیکون
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 22:37
خون بد: اسرار و دروغ در راه اندازی دره سیلیکون الیزابت هولمز در سال 2003 شرکت ترانوس را تاسیس کرد؛ یعنی شرکتی فعال در زمینه تست خون که زمانی ارزش بازاری معادل 9میلیارددلار داشت و از محبوبیت زیادی در دره سیلیکون برخوردار بود. این شرکت درنهایت ادعا کرد صاحب نوعی فناوری برای اندازهگیری خون است. در این شرکت بیش از 240...
-
کتاب نان شب که نیست!
سهشنبه 24 اردیبهشت 1398 19:10
کتاب نان شب که نیست! محمد علمی، مدیر کتابفروشی جاویدان دلیل کاهش فروش کتاب را افزایش قیمت کاغذ و در نتیجه افزایش قیمت کتاب خواند و به ایبنا گفت: برای اینکه مردم بتوانند کتاب بخرند، باید کتاب ارزان قیمت و در دسترس باشد. وقتی مردم گرفتار خرج زندگی هستند توجهی به وضعیت کتاب و کتابفروشیها ندارند. به گفته مدیر کتابفروشی...
-
می ترسید که آن را خراب کنی
سهشنبه 24 اردیبهشت 1398 19:09
بنابراین اگر شما در زیر طبقه خود را دنبال کنید گنجی که هرگز مال شما نبود دزد، شما هشدار داده اید، مراقب باشید پیدا کردن بیش از گنج وجود دارد. هاگرید گفت: "مثل من گفتم، می ترسید که آن را خراب کنی. یک جفت گابلیون آنها را از طریق درب های نقره ای کوبید و آنها در یک سالن سنگ مرمر گسترده بودند. حدود یک صد نفر دیگر از...
-
آجر به لرزه در آمد
سهشنبه 24 اردیبهشت 1398 19:09
او سه بار با نقطه چترش دیوار روبرو کرد. آجر او به لرزه در آمد و آن را در وسط، یک سوراخ کوچک ظاهر شد - گسترده تر و گسترده تر شد - در عرض چند ثانیه آنها با چاله ای که به اندازه کافی بزرگ بود حتی برای هقرید، یک چارچوب بر روی یک خیابان سنگفرش که پیچیده و معلوم شد از بینش هاگرید گفت: "خوش آمدید،" به کوچه Diagon....
-
آیا او همیشه عصبی است؟
سهشنبه 24 اردیبهشت 1398 19:09
"خوشحال، آقای پاتر، فقط نمی تواند به شما بگوید، نام Diggle، Dedalus Diggle است." هری گفت: "من قبلا تو را دیده ام"، چون هیتلر Dedalus Diggle در هیجان خود سقوط کرد. "شما یک بار در یک مغازه به من تعظیم کردید." "او به یاد می آورد!" گریه Dedalus Diggle، نگاه کردن در اطراف همه....
-
هقرید خیلی بزرگ بود
سهشنبه 24 اردیبهشت 1398 19:08
هقرید خیلی بزرگ بود که به راحتی مردم را ترک کرد. هری باید مجبور بود که پشت سرش نگه داشته شود. آنها مغازه های کتاب و فروشگاه های موسیقی، رستوران ها و سمینارهای همبرگر و فروشگاه ها را گذراندند، اما جایی که به نظر می رسید که شما می توانید یک جادوی جادویی به شما بدهد. این فقط یک خیابان عادی پر از مردم عادی بود. آیا واقعا...
-
کتاب های درسی هری
سهشنبه 24 اردیبهشت 1398 19:08
کتاب های درسی تمام دانش آموزان باید یک نسخه از هر یک از موارد زیر داشته باشند: کتاب استاندارد جادوها (درجه 1) توسط میراندا گوشوک تاریخ سحر و جادو توسط بیدلدا Bagshot نظریه جادویی آدالبرت وفلینگ راهنمای مبتدیان برای تبدیل توسط سوئیچ Emeric یک هزار گیاه جادویی و قارچ توسط Phyllida اسپور طرح های جادویی و معجون های آرسنوس...
-
سوسیس
سهشنبه 24 اردیبهشت 1398 18:37
او سوسیس را به هری منتقل کرد، که خیلی گرسنه بود، هرگز چیزی شگفت انگیز نداشت، اما هنوز نمی توانست چشم خود را از غول پیکر بگیرد. در نهایت، به نظر نمی رسد که هیچ کس به چیزی توضیح دهد، او گفت: "من متاسفم، اما هنوز هم نمی دانم شما چه کسی هستید." غول چای خوک را گرفت و دهان خود را با پشت دستش پاک کرد. او گفت:...
-
آیا می توانیم یک فنجان چای بخریم؟
سهشنبه 24 اردیبهشت 1398 18:27
"آیا می توانیم یک فنجان چای بخریم؟" می تواند یاه باشد؟ این سفر آسان نیست. ... " او به مبل رفت، جایی که دادلی با ترس با یخ زده نشست. "غریبه گفت:" ببخشید، خیلی خوش گذشت. " دادی جیغ می کشید و فرار می کرد پشت مادرش پنهان شود، که در پشت عمو ونون وحشت زده بود. "هری در اینجا است!" غول...
-
پنج دقیقه برای رفتن
سهشنبه 24 اردیبهشت 1398 18:27
پنج دقیقه برای رفتن هری صدای خنده اش را در بیرون شنید. او امیدوار بود که سقف در حال سقوط باشد، اگرچه ممکن است گرمتر باشد. چهار دقیقه برای رفتن شاید خانه در Privet Drive خیلی پر از نامه های زمانی که آنها برگشت. سه دقیقه برای رفتن. دریا، دریچه ای به سختی به سنگ رسیده است؟ و (دو دقیقه برای رفتن) سر و صدای خنده دار چطور...
-
محل مناسب را پیدا کردید
سهشنبه 24 اردیبهشت 1398 18:26
او گفت: "محل مناسب را پیدا کردید." "بیا! هر کس! " در خارج از ماشین بسیار سرد بود. عمو ونونن به آنچه سنگی بزرگ در دریا نگاه کرد اشاره کرد. در بالای سنگ سنگین تر از آن چیزی است که شما می توانید تصور کنید. یک چیز مطمئن بود، تلویزیون در آنجا وجود نداشت. "طوفان پیش بینی امشب!" گفت: عمو Vernon...
-
در یک هتل غم انگیز
سهشنبه 24 اردیبهشت 1398 18:24
"لرزش اونا کردن ... لرزش اونا خاموش،" او مادر هر زمان که او این کار را کرد. آنها تمام روز به خوردن یا نوشیدن متوقف نشدند. شبدر، دادلی زوزه کشید. او هرگز در زندگی اش چنین روز بدی نداشت. او گرسنه بود، او پنج برنامه های تلویزیونی او می خواست بود تا ببینید از دست رفته بودم، و او هرگز بدون منفجر بیگانه بر روی...