دادو

دادو

دادو

دادو

آیا می توانیم یک فنجان چای بخریم؟



"آیا می توانیم یک فنجان چای بخریم؟" می تواند یاه باشد؟ این سفر آسان نیست. ... "


او به مبل رفت، جایی که دادلی با ترس با یخ زده نشست.


"غریبه گفت:" ببخشید، خیلی خوش گذشت. "


دادی جیغ می کشید و فرار می کرد پشت مادرش پنهان شود، که در پشت عمو ونون وحشت زده بود.


"هری در اینجا است!" غول گفت.


هری به چهره شدید، وحشی، سایه ای نگاه کرد و چشمان سوسک را در یک لبخند دید.


غول گفت: "من تو را دیدم، شما فقط یک کودک بودید." "یاه نگاه بسیار خوبی به پدر داشت، اما چشمهای مادرش را دیدم".


عمو ونون یک سر و صدا خنده دار خنده دار ایجاد کرد.


"من تقاضا می کنم که شما را یک بار بگذارم، آقا!" او گفت. "شما شکستن و ورود!"


"آه، خاموش، Dursley، Yee بلوط بزرگ، گفت: غول؛ او به بیش از پشت مبل، تفنگ از دست عمو ورنون را گاو، آن را به یک گره خم به راحتی به عنوان اگر آن را از لاستیک ساخته شده بود، و آن را به یک گوشه ای از اتاق انداخت.


عمو ونون یک سر و صدا دیگر خنده دار ایجاد کرد، مانند یک موش که روی آن کشیده می شود.


هری، "به هر حال،" گفت: "غول پیکر، پشت خود را بر روی Dursley برگردانید،" یک تولد بسیار خوشحال به یاه. در اینجا می توانید sum et fer yeh - ممکن است در آن لحظه باشد، اما این درست خواهد بود. "


از داخل جیب او از یک پالتو سیاه پوست او یک جعبه کمی خرد شد. هری آن را با انگشتان لرزان باز کرد. داخل یک کیک شکلاتی بزرگ و چسبنده.


هری نگاهی به غول کرد. به جای آنچه که، "چه کسی هستی؟" او به معنای تشکر از شما بود، اما کلمات در راه به دهان او گم شد.


غول پریده.


"درست است، من خودم را معرفی نکرده ام. Rubeus Hagrid، نگهدارنده کلید ها و زمینه ها در هاگوارتز. "


او از یک دست عظیم بیرون آمده و کل دست بازوی هری را تکان داد.


"پس چی چای؟" او گفت، دستانش را مالش می کند. "من نمی گویم بیشتر sumum قوی تر اگر yeh've کردم، ذهن."


چشمان او بر روی رنده خالی با کیسه های چیپس ریز ریز شد و فریاد کشید. او روی شومینه خم شد؛ آنها نمیتوانستند ببینند که چه اتفاقی میافتد، اما زمانی که او یک ثانیه بعد به عقب برمیگردد، آتش سوزان وجود دارد. هری احساس کرد که گرما را به او می بخشد و به حمام گرم فرو می ریزد.


غول روی مبل، که تحت وزن خود را کاهش پیدا تماس نشسته، و شروع به گرفتن تمام انواع چیزهای را از جیب کت خود را: یک کتری مس، یک بسته کدویی سوسیس، پوکر، یک قوری، چند لیوان سون مایع منجمد که قبل از شروع به چای، از آن عبور کرد. به زودی کلاه پر از صدای و بوی سوسیس خشن بود. هیچ کس نمی گفت چیزی در حالی که کار چیزی غول پیکر، اما او به عنوان شش چربی اول، آبدار، سوسیس کمی سوخته از پوکر تضعیف، دادلی fidgeted بی کم است. عمو ونون گفت: "دست نزنید، او به شما بدهد، دانلی."


غول پریده تیره.


"دیگر پسر بزرگ" پسر دیگر "نیاز به fattenin" دیگر، Dursley، نگران نباشید. "


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.